تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و هشتاد و دوم :
لبخند خجولی زدم و سرم رو پایین انداختم که لیوانش رو سر جای اولش گذاشت و با همون لحن ادامه داد: خیلی بچه بودی، الان دیگه بیست سالی گذشته. راستش اول که دیدمت نشناختم.
- چطوری پیدام کردی؟ تا اونجا که من میدونم چی کس خبر نداشت من کاشانم.< ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سعیده
20نسترن عزیز خیلی ازت ممنونم که با تمام مشغله ها تو این موقعیت که امتحانات میانترم شروع شده برامون پارت میزاری لاو یو بخدا 😍❤️