پارت بیست و نهم :

نشست و منم به سمت آشپزخونه رفتم و گفتم :

_ من برم چایی بیارم، آ... راستی ببخشید چایی می‌خورید یا قهوه؟

مهراد گفت :

_ همون چای اوکیه نیاز زحمت نده به خودت.

لبخند زدم و گفتم :

_ چه زحمتی.

مهناز پیش دستی کرد و گ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.