پارت بیست و سوم :

صدای چرخ خیاطی هم زمتن با برداشتن پایم قطع شد و نفس عمیقی کشیدم.

خیره به دوختی که به پشت پیراهن قرمز رنگ زده بودم از پشت صندلی برخواستم.

در اتاق باز شد و آیلین تکیه زده به قاب در نگاهم کرد.

-تموم شد کارت.

برخواستم و سر تکا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.