پارت بیست و هفتم :

رفتم پایین و بعد چند دقیقه انتظار نویان هم اومد، سیو شرت مشکی و شلوار طوسی رنگی پوشیده بود و درحالی که دستاش تو جیباش بود از پله ها پایین اومد.

با دیدنش لبخند زدم و اونم در جواب لبخند کوتاه و کاملا زورکی تحویلم داد و نشست پشت میز، سریع بشقاب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.