توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت بیست و هفتم :
نگاه بهتزده و چشمهای از حدقه بیرون زدهی اردشیر و شکور در هم گره خورده بود. نفس هیچ یک بالا نمیآمد و ناباور به یکدیگر خیره بودند. دستها غرق در خون، رنگها به زردی آفتاب و عرق دانه دانه نشسته بر جبین هر دو... یکی از ترس و یکی از درد! تیر پهلوی شکور را دریده بود. اردشیر دستهایش را بالا برد و قدم به قدم عقب رفت. تفنگ هنوز میان دستهای شکور بود و نفسش بریده بریده از سینه آزاد میشد. خون
مطالعهی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۵۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
دخی بابایی
۲۱ ساله 30بنظرم که پول وثروت خوشبختی نمیاره اینا همش حرفه اگه آدم عاشق باشه میتونه تو کاه دونم زندگی کنه ولی اگه عشق وشخصیت وجود نداشته باشه توی قصر م زندگی کنی به هیچ دردی نمیخوره
۳ سال پیش>>>
12حالا خداییش جدی میگین؟ خیلی به شخصیت دخترا نمیخوره قانع باشن به وضع مالی کم. ولی شماها خیلی حرفای قشنگی میزنینا
۳ سال پیشپروشات
60یه حسی بهم میگه جیران با اردشیر ،شمیم و جهانیان باهم یه ربطی دارن
۳ سال پیش//
20یعنی میگی داستان رمان تو رمان واقعیه؟
۳ سال پیشهیفاء
۲۵ ساله 40مگه همه چی پوله خب ماشین ساده وپایین شهر باشه مهم خوشبخت باشن کنارهم
۳ سال پیشهلن
۳۲ ساله 34یه رمان مثبت ۱۸ معر۴ی کنید لطفاااااا
۳ سال پیش.
60جانم رمانای مثبت ۱۸ محتوایی جز گناه نداره
۳ سال پیشنفسم
91چرا پدر شمیم روشن فکر نیست..یعنی چی بچه پایین شهر وسرپرست خانواده..مگه اینا چشونه...اینا جربزه میخواد ک کار هر مردی نیس😏
۳ سال پیشکلثوم
30کاملاباهات موافقم ----👌
۳ سال پیشسیتا
۲۰ ساله 10رمان داری میری
۳ سال پیشمهدیه
216مثل همیشه عالی من با حرف بابای شمیم موافقم
۳ سال پیش---
170اگه اینطوره و بخوایم طبق منطق ایرانیا جلو بریم، شمیم ام اوضاع خانوادش خوب نیست. بچه ی طلاق به خاطر خیانت و مامان به قتل رسیده، خیلی ها رو فراری میده. پس با مامان جهانیارم باید موافق باشی.
۳ سال پیشحنا
۱۹ ساله 160به نظر من بخاطر موقعیت مالی نباید اینکار میکرد . مگه اون جهانیار خودش خواسته فقیر به دنیا بیاد؟.؟؟؟
۳ سال پیش
ک
40بنظر تون چراپدربزرگ جهانیاراین همه مشتاق واسه خوندن داستان شمیم این میون یچیزی هست🤔