پارت بیست و ششم :

اردشیر سراسیمه از خانه بیرون رفت و میان ایوان ایستاد. دست بر نرده‌های چوبی داشت و هاج و واج، هراسان و پرسان چشم به کاظم هم ولایتی‌اش دوخته بود. سعادت میان درگاه مطبخ نشسته و دست‌ها را بر سر گذاشته بود. با صدایی خفه در خود می‌جوشید و گریه زاری داشت. حال پریشان عمه سعادت، دل‌آشوبه‌ی اردشیر را بیشتر کرد. زن از جا برخاست. دست‌هایش را در هوا تکان می‌داد و گریه‌کنان فریاد می‌زد:
- نگفت

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۹ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نسترن

    10

    انشاالله همشون بمیرن فقط اردشیر و خواهر و خواهر زاده اش نمیرن جیران هم که اونجا نیس

    ۳ سال پیش
  • الی

    ۲۰ ساله 50

    من ک میگم یا شکور یا نریمان تیر خورد ادشیر هم میشه قاتل😭😭 دیگ بدتر شد

    ۳ سال پیش
  • اریل

    120

    استرس که میگن اینه ولی امیدوارم افسانه عاشق یکی دیگه باشه تا نریمان آدم شه حاللللل کنم من ولی شکورم گناه داره ها آخی اما چطور وقتی میدونه جیران دوسش نداره اینجوری میکنه هیییی تا یه پارت دیگه جون میدم

    ۳ سال پیش
  • اتنا

    70

    هه کی گناه داره شکور ؟ همه اتیشا از گور اون بلند میشه میگه به عنوان بیوه با خودم میبرم تنبیه مناسبیه اخه به تو چه سر پیازی یاتهش اون خودش شوهر داره تو چیکاره ای ایشالهه اون تیر به همون شکور و نریمان

    ۳ سال پیش
  • هیفاء

    ۲۵ ساله 40

    تا پارت دیگه جون به لب میشیم

    ۳ سال پیش
  • ؟؟

    91

    یکی مرد🙀

    ۳ سال پیش
  • یگانه

    30

    یا خدا

    ۳ سال پیش
  • آرام

    100

    هقققق خداکنه اردشیر نباشه

    ۳ سال پیش
  • Mari

    ۲۰ ساله 70

    وای کی تفنگ خورد ادشیر یا شکور یا نریمان😯😯

    ۳ سال پیش
  • نغمه

    ۱۵ ساله 80

    بابای سوده بود؟ یا اردشیر؟

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.