پارت بیست و پنجم :

ترسیده به صورت جدی نویان و کامی که تکیه شو از دیوار برداشت و به سمتش حرکت کرد نگاه کردم.

_به به، به میبینم که یکی زودتر؛ قبل از من نفله ات کرده.

نگاهم به پای باند پیچی شده نویان افتاد و التماس گونه گفتم :

_ کامی.

نویان دس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.