پارت بیست و چهارم :

نویان همونطور که لبه تخت نشسته بود عقب رفت و پاشو صاف کرد، نگران به پاش نگاه کردم تا ببینم چیشده، زیر چشمی بهم نگاه کرد و پرستار تا اومد جای آسیب دیده رو ببینه نویان سریع گفت :

_ نیاز یه لیوان آب برام میاری؟

پرستار به نویان نگاه کرد و گ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.