ترس از ارتفاع به قلم مبینا حاج سعید
پارت نوزده
زمان ارسال : ۱۱۲۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 20 دقیقه
با عربده هرکول خان، سه متر به هوا پریدم. سمت طاها هجوم برد و یقهش رو کشید و قبل از این که به خودش بیاد، یه مشت توی صورت طاها خوابوند. طاها هم با دست، یه مشت جانانه به شکمش زد که رنگش سرخ شد. هرکول خان دوباره یقش رو کشید و به صورتش چک زد و دوباره طاه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
.
40نمیدونم کدوم پارت اما پارتای اول حسی بهم میگفت ساسان بد نیس اونجایی ک شایلین داشت ب حرفهای ساسان و عمه حانم گوش میداد و میگفت ساسان انگار یجوری بود