پارت سی و هفتم :

با همون بغض سنگین دوباره بخیه زدم و زخمش و بستم.

همون‌طور که حدس می‌زدم اخم به ابرو نیاورد و مثل آدمی که سال‌هاست به خواب فرو رفته بی‌حرکت موند.

شاید هم واقعأ خوابیده بود، همهٔ اعضای این خونه خوابیده بودن و من نمی‌تونستم هیچ کدومشون و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.