پارت نود و چهارم

زمان ارسال : ۹۰۱ روز پیش

کمی من و من کرد و در آخر گفت: یه سوالی داشتم.
یک کلمه جوابش را دادم.
- دانشگاه!
حس کردم یکه می‌خورد.
خودش می‌دانست که من آدم رکی بودم پس نباید انتظار می‌داشت جواب بهتری بگیرد‌. از او اعتراف می‌خواستم.
سعی کرد خودش را نبازد.
- دیر می‌شه.
با لذت لبخندی زدم و در حالی که دهانم را نیمه باز نگه داشته بودم، زبانم را روی دندان‌هایم کشیدم.
- خب...
شروع به پرسیدن سوال

727
380,015 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Dayana

    27

    قبلا دلم میخواست همش از زبان ایوان بخونم ولی الان اتفاقایی که برای لاریسا میفته جذاب تره کاش رمان عاشقانه نبود با وجود آنابت هیجان رمان روز به روز کمتر میشه

    ۲ سال پیش
  • افرا

    142

    اه اینکه فقط برا سرگرمی انابتو میخاد 😑😕

    ۲ سال پیش
  • ترکان

    100

    عالییییی

    ۲ سال پیش
  • الما

    200

    ایوان خیلی عجیبه با اینکه میشه فهمیدش اما نمیشه فهمیدش فهمیدین چی گفتم یا دوباره بگم بفهمید😌😁😂😂

    ۲ سال پیش
  • سونیا

    201

    ایش این که یکی دیگ رو دوس داره واس چی میره سمت یکی دیگ اه اعصاب ادمو خورد میکنه😒:/

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید