از خود رانده به قلم سنا فرخی
پارت نوزده :
پایش را که روی آسفالت کوچه گذاشت، از بیحرکتی ذق- ذق کرد و سوزن- سوزن شد. لنگ لنگان قدم برداشت و چشمش دنبال کیان چرخید. او را دید که دسته چمدانش را میکشد و سوی در میرود؛ این بار در ورود به خانه شکی نداشت؛ همچنان حرفهای کیان را افترا میدانست اما ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
تنها
10چند تا پارت داره؟