پارت شانزده :

لبخند کاملا مصنوعی زد که با این حرکت فهمیدم نه اوضاع اونقدرم داغون نیست یه چیزایی تو خودش داره.

_ اگه میخوای دیگه همو نبینیم و کسی از این ملاقات مطلع نشه بهتره وقتو تلف نکنی و بشینی.

درست میگفت، با تکون دادن سرم حرفشو تایید کردم و نشستم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.