پارت هفده :

تاکسی برام نگه داشت، بدون اینکه جوابشو بدم سوار شدم و درو بستم ، دستمو بیشتر روی معده ام فشار دادم، آخه من دردمو به کی بگم؟ چرا دوستی ندارم که برم ازش مشورت بگیرم؟ خانواده ام کو؟ مامانم، بابام، چقدر الان میفهمم که بی کس و بدبختم، به نویانم که نمیتونم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.