زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت هشتاد و دوم
زمان ارسال : ۹۱۳ روز پیش
نگاه شیفته آنابت تک تک حرکاتش را دنبال میکرد.
گفته بود دیگر سراغش نمیرود اما دلش کمی دیگر شیطنت میخواست.
نمیدانست سوای همه چیزهایی که بود، چرا به سمت او کشش داشت.
در هفته قرار بود فقط چند روز او را ببیند.
به واسطه آن که بین دانشجوها نشسته بود، صدایشان را میشنید.
زمزمههایی از تحسین...
حال پسرهایی که شیطنت میکردند گرفته بود.
اکیپ شلوغ و پر سر و صدای دانشگاه
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Dayana
20میدونم که گاهی واقعا لازمه که رمان از زبان نویسنده(دانای کل)روایت بشه اما میخواستم خواهش کنم تاجای که ممکنه از زبان شخصیت ها باشه چون حس خوبی نسبت به شخص سوم مفرد ندارم و حس میکنم جذابیت رمان رو کم می
۳ سال پیشHesel
60اصلا با آنابت و ایوان حال نمیکنم چون به هم نمیان . ایوان باید با یکی در حد خودش باشه.
۳ سال پیشEXO-L
51پارتی پارتی اینجا هم پارتی 😕👀یکی مثل ما تو دو دوتا چهارتا مونده یکی مثل ایوان اسم های الکی رو هم تو صدم ثانیه از بر میشه من که میدونم توی این زندگی داره درحق من ظلم میشه
۳ سال پیشندا
32امممممممم هیجانی نداشت😕
۳ سال پیش
S
70به نظرم ایوان واقعا باید با یکی مثل خودش باشه انابت یه دختر معمولی اما. ایوان یه شخص خاصه پس باید بایه شخص خاص باشه یکی که معمولی نباشه و تقریبا اونم یکم مرموز باشه به نظرم اینطوری رمان قشنگ تره