پارت سی و سوم :

وقتی چشمانم را باز کردم خودم را در خانه قدیمی دیدم. حتی نای جیغ و داد هم نداشتم، ساکت نشستم یه گوشه در باز شد و مرد غول پیکری در رو باز کرد. امیر با کیک داخل اتاق شد.
دستی داخل موهایش کشیدو گفت:
- وقتی میخوابی مثل فرشته ها میشی، تولدت مبارک
-هه تولدم بود؟
روبه مرد کردو

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۷۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

شخصیت المیرا در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی شخصیت المیرا در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی شخصیت المیرا در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی شخصیت کامیار در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی شخصیت کامیار در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نازنین

    132

    کل رمان مثل فشنگ میگذره یعنی فاصله بین دزدیده شدن و پیدا شدنش بیست سی خط بیشتر نبود خانم نویسنده میتونید بیشتر توی اتفاق ها مکث کنید تا زمان روان تر باشه این فقط یک انتقاد بود

    ۳ سال پیش
  • مینو

    43

    ناراحتین نخونین .ما خیلی خوشمون اومده ...قبلش هی میگفتین چیشده یعنی ...حالا که گذاشته ناراحتین

    ۳ سال پیش
  • زینب

    ۲۰ ساله 42

    اگه کاوه هم بمیره المیراتنهامیشه شایدم پارت های بعدی المیراحامله شدشایدکاوه هم بفهمه داره بابامیشه به هوش بیاد

    ۳ سال پیش
  • زینب

    ۲۰ ساله 07

    نه کاوه هم مثل کامیاربمیره

    ۳ سال پیش
  • ح

    ۳۴ ساله 80

    نوسیده عزیز لطفا پارتش بیشر کن تامیایم بخونیم تموم میشه خدا این امیر لعنت کنه چرا این بللارو سر المیرا وکاوه اوردیعنی المیرا از زندگی کاوه میره یا نمیزاره بره پیش خودش نگه میداره 🤔🤔

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.