توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت ده
زمان ارسال : ۱۱۵۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
صدای فریاد کر کنندهی شاهرخ در اتاق پیچید:
- با توام... میگم اون یارو کیه که صد دفعه بهت زنگ زده؟ حرف بزن!
شمیم در خودش جمع شد و زانوهایش را محکمتر بغل گرفت. تینا روبرویش ایستاد و ملتمسانه لب باز کرد:
- شاهرخ آروم باش. الان حالش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهراد
۲۵ ساله 50ما که با خوندن رمان های شما که میریم رو هوا