بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» به قلم مبینا حاج سعید
پارت پنجم
زمان ارسال : ۱۱۲۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
همراهمش دوییدم و با التماس گفتم:
- ساتیار، یک دقیقه به من گوش بده! به خدا...
با ایستادنش، تعادلم را از دست دادم، به میلههای پل هوایی برخورد کردم و نزدیک بود پرت شوم که دستی دور کمرم پیچیده شد و من را به سمت خودش کشید. قفسه سینهام از ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما