ماه قلب من به قلم فاطمه سیاوشی
پارت چهارده :
صبح با صدای زنگ در چشم گشودم...آه کیه این وقت صبح.... بلند گفتم:
- کیه؟
دیدم صدایی نمیاد به سمت در رفتم و دستگیر در را فشردم...
اوف این پسرک مزخرف اینجا چه می خواهد؟
_بفرمایین
_دیشب دیدم اومدی گفتم بیام سلامی عرض کنم...
_سلامتون عرض شد می تونید برید ...
_بروکنار ب
مطالعهی این پارت حدودا ۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
دنیا
20میشه عکس کامی رو بزارید