ماه قلب من به قلم فاطمه سیاوشی
پارت دوازده :
_وایسا بنتی، گناه تو چیه؟ تو مهمان منی ...
دستانش را روی گونه هام کشید و اشک هایم را پاک کرد...بیا تا برات بگم چی شده؟
با مکث به سمت مبل رفتم و نشستم...
_زینب یه دختر خوب و محجبه بود همه جا حرف از خانومیه زینبم بود...زیادی خوشگل بود چشمای سبز، موهای فر خرمایی...هعی بنتی بچم