پارت دوم

زمان ارسال : ۹۴۵ روز پیش

- آشغال! یعنی هیچ کاری نکردی؟

اخمی کردم و کلافه گفتم:

- خب چی کار می کردیم؟

- احمق، یه عشوه ای، یه نازی، یه ماه با پسره بوده یه ذره حس هم توش ایجاد نکرده.

با یاد آوری اون روزا لبخندی زدم.

- ریا نباشه، یه حسایی ایجاد کردم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید