رمان مدیر معاون (عشق سریالی) - VIP به قلم نسترن قره داغی
پارت پانزده :
آب دهنم رو سخت قورت دادم و دلگیر از واکنش معراج زمزمه کردم: آره خب، همکار و همسایهایم بالاخره، اومده بود حالم رو بپرسه؛ مشکلی داره؟
انگار که فهمیده باشه ناراحت شدهام، دستی به صورتش کشید و با لبخند هولی گفت: نه نه! اتفاقا خوب کاری کرده که اومده، فقط چون خبر نداشتم شوکه شدم همین.
فقط سر تکون دادم و با اخم ریزی نگاهم رو به میز دوختم که ثمر به سمت جالباسی رفت و همونطور که چادرش رو
مطالعهی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۳۱۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.