پارت هشتم

زمان ارسال : ۱۲۶۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

چیزی نگفت و فقط نگاهم کرد که بغضم رو سخت قورت دادم و با اخم‌های تو هم و جدی غریدم: شما نگران چی هستید؟ اینکه بگن دختره سی سالشه و ترشیده؟ یا مثلا بگن حتما دختره عیب و ایراد داره که هم خواستگار نداره هم یه بار نامزدی‌اش به هم خورده؟ ها داداش؟ عصبی لیوانش رو توی سفره کوبید و با صدای بلندی بهم تشر زد: صدات رو برای من بالا نبر! آره من نگران همینا هستم نیاز؛ چون دیگه داره سی سالت میشه و یه نفرم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ساواش

    00

    خوب بود

    ۳ ماه پیش
  • رمان خوبی بود

    00

    لطفا من را عضو رمان کنید

    ۷ ماه پیش
  • بهار

    00

    خوبه بد نیست

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.