پارت پنجم

زمان ارسال : ۱۱۶۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه

 صدای ریما در فضای خانه پیچیده بود:

- امیر... امیریل، پاشو... پاشو دیرت نشه. ساعت هفتِ!

امیریل خواب‌آلود چشم باز کرد و حینی که دست‌هایش را به دو طرف می‌کشید، خمیازه‌کشان جواب داد:

- باشه... باشه الان بیدار می‌شم.

لبه‌ی تخت نشس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.