یک عمر تاوان به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهارم
زمان ارسال : ۱۱۳۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
با رضایت شیوا و طی کردن بقیهی مراحل، خانوادهی نامدار رفتند و حالا شیوا مقابل شهرام ایستاده و بغضآلود به او خیره بود. لبهایش با مشقت از هم باز شد و صدای اسیر شده در قفس گلو را آزاد کرد:
- چقدر دلتنگت بودم داییجون.
دست شهرام بالا آمد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شیلا
00عالی