پارت هفتم :

روی یه صندلی تو یه انباری کثیف بسته بودنم ترسیده بودم اما گریه نمی کردم کاش به حرف سام گوش نمی کردم. در انباری باز شد و امیر و شیخ داخل شدن. 

_خب مثل اینکه فلشا تو کیفت بود. کی بهت گفت برگه ها رو بیاری من امضا کنم؟ آدم کی هستی ... سام؟

با نفرت نگاهش کردم و چیزی نگفتم اشا

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۳۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

شخصیت المیرا در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی شخصیت المیرا در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی شخصیت المیرا در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی شخصیت کامیار در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی شخصیت کامیار در رمان ماه قلب من اثر فاطمه سیاوشی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • بنده خدا

    66

    اووو..ای بابا! امیر بعد از این همه رنج باید نجاتش بده؟😑فقط ی چیزی ذهنمو درگیر کرده اسم مادر صنم، اسم پدر بلال، خداوکیلی المیرا از کجا پیدا شد؟😂

    ۳ سال پیش
  • سیمین

    100

    مگه اسما باید بهم بخوره؟ چه اشکالی داره اسم بچشون گذاشته باشن المیرا... مگه اسم بچه با پدر مادرش باید یکی باشه؟ اتفاقا اینطوری طبیعی تره

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.