ماه قلب من به قلم فاطمه سیاوشی
پارت ششم
زمان ارسال : ۱۱۳۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
این یک هفته خیلی بد تمام شد. عقربه های ساعت هم با من بد بودند دیر می گذشتند، بلاخره امیر اومد. وقتی به من سر زد اخم هایش در هم رفت.
_الی خانومی من چش شده خوبی؟ بچه خوبه؟ چیزی شده؟
بغضی که تو این یک هفته قصد پاره کردن گلویم را داشت سر باز کرد و من خودمو تو بغل امیر قایم کردم و
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
.
11نویسنده عزیز نمیشه عکس شخصیت ها رو همینجا بزاری؟ من اینستا ندارم
۳ سال پیشرویا
31خیلییی ممنون نویسنده اتفاقا خیلی خوب پیش میره بعضی رمان ها اینقدر کند پیش میره که ادم حوصلش سر میره شاید در چند پارت که خوندی یه اتفاق خیلی کوچک بیفته باز هم تشکر نویسنده
۳ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
سلام دوست عزیزم ممنون که داستان منو انتخاب کردین و خیلی خوشهالم که خوشتون اومده ... بچه ها برای عکس شخصیت های رمان پیج اینستای منو فالو کنید❤️🌹
۳ سال پیشآرام
42خیلی سریع همه چی اتفاق افتاد🥴
۳ سال پیشسهیلا
93اتفاقا خیلی هم خوب پیش رفت بعضی از رمانت انقدر اروم پیش میره حوصله ادم سر میره حداقل اینجا هم هیجانی بود هم حوصلمون سر نرفت
۳ سال پیشتی تی
60دقیقا👋
۳ سال پیش...
50دقیقا اینحوری بنظر من بهتره
۳ سال پیشمریم
02سام پلیس ؟
۳ سال پیشتی تی
10نه سام همدست المیراس برای دزدیدن فلشا
۳ سال پیشمحمد
42رمانتون داره خوب پیش میره ب نظرم اگه سریع تراز این پیش بره خلاصه وار میشه
۳ سال پیش
محمد
11سلام لطفا عکس شخصیت هارو بزارین من اینستا ندارم ممنون میشم