ماه قلب من به قلم فاطمه سیاوشی
پارت پنجم
زمان ارسال : ۱۱۳۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 20 دقیقه
صدای در اتاق اومد.
_بفرمایین.
مرجان بود خدمتکاری که امیر در اختیارم گذاشته بود و از همه مهمتر فارسی بلد بود.
_خانوم آقا دستور دادن که تا نیم ساعت دیگه آماده باشین.
_باشه.
_کمک نمی خواین
_نه مرسی عزیزم می تونی بری.
در کمدو بازکردم یه لباس ساده و پوشیده ا
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
خیلی خوشهال شدم که از رمان بنده خوشتون اومده باید بگم که این کل ماجرا نیست برای همین خلاصه رو اینطوری نوشتم 🤭قراره اتفاقای جالب تری بیفته😄🙌🌹
۳ سال پیش__♡ftm♡__
20خیلییی خوبهههه
۳ سال پیشسمیرا
20بامزه شد، عاطفه چقدر بدجنسه
۳ سال پیشتی تی
20کم کم داریم به قسمتای جالب میرسیم دستت مرسی
۳ سال پیشبه تو چه
۹۵ ساله 40اوه اوه ترسناک شد
۳ سال پیش
محمد
10واقعا رمان قشنگیه ولی اگه تو خلاصه تمام ماجرا رو تعریف نمیکردین جذاب تر میشد ولی در کل ممنون بابت زحماتتون یکی از بهترین رمان هاییه ک خوندم