یک عمر تاوان به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سوم
زمان ارسال : ۱۱۴۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
شیوا سرعت ماشین را کم کرد و به سمت راست خیابان رفت تا بایستد که ساحل گفت:
- نگه ندار دعوامون میشه دختر!
- نه بابا، بذار عذرخواهی کنم. حق داره بنده خدا!
صبا تای ابرو بالا انداخت و بیتفاوت گفت:
- تو برو... من که حاضر نیستم از ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهره سلطانی
۴۰ ساله 10خیلی قشنگه