پارت دوم

زمان ارسال : ۹۶۱ روز پیش

 درب سالن باز شد و فرزاد با دسته گل و جعبه‌ی کادویی پا به خانه گذاشت. حینی که با پاشنه‌ی پا درب را می‌بست با صدای بلند گفت:

- سلا... م. من اومدم.

فرهاد نیم نگاهی انداخت و عبوس لب زد:

- سلام.

ابروهای فرزاد در هم گره خورد و گفت: ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید