زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت پنجاه و پنجم
زمان ارسال : ۹۴۰ روز پیش
با انزجار نگاه از چشمهای سرکشش که بیمحابا به من دوخته شده است میگیرم.
- خفه شو!
صندلیاش را کمی همانطور نشسته عقب میبرد.
مینشیند و پا روی پا میاندازد.
- الان تکلیف چیه؟ حرف بزنم یا خفه شم؟
استفان دستی داخل موهایش میکشد.
- اعتراف کن.
- اعتراف به چی؟ به قتل؟ خب شما حتما یه چیزی میدونستین که دستگیرم کردین. نکنه...
اخمی میکند و مشکوک جلو میآید.
- مدرک
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
(،)(ویرگول)
100گل گلیا دقت کنید چهره ایوان رو دیدن میدونن هکره اگه این ایوان بود که تزش نمیپرسیدن کیه 😃
۳ سال پیشالما
150اخخخخ چقدر این پسر دیووونس دیوونه ی جذاب لعنتی😍🤩🥰 من که فک میکنم نتونن اذیتش کنن اگه این ایوان باشه قطعا اونا اذیت میشن😏😁😝🤪
۳ سال پیشTaniya
۱۶ ساله 120اگر زرنیخ باشه و اذیتش کنن چی؟😳قطعا همه افسردگی میگیریم🥺
۳ سال پیش*♡~دلوان~♡*
180هر چی میگذره بیشتر میفهمم این زرنیخه .....پارتا چرا کوتاهه؟
۳ سال پیش
Yeganeh
00خوب اونجایی که رز اطلاعات هکرا رو اورده بود ایوانم جزوشون بود پس با یه نتیجه گیری ساده میفهمیم ایوان نیس😂🌱