پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۹۴۴ روز پیش

لبخندم لرزان است...
دست‌هایم می‌لرزند و نگرانی توأم با شادی دارم.
مردد می‌پرسم: مطمئنن خودشه؟
سری تکان می‌دهد.
- خودشه. الان می‌آرنش.
دست‌هایش را به هم می‌مالد و با خنده و هیجان رو به هکرها می‌گوید: مرسی از همتون.
هکرها که هنوز هم شوکه هستند، به خودشان می‌آیند و سری تکان می‌دهند.
یکی از آن‌ها دستی به پشت گردنش می‌کشد.
- دیگه کاری با ما ندارید؟
استفان جلو م

727
380,522 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Sena

    20

    پ اونی ک کشته شدع کیع اگع قاتل سفارشیو گرفتن

    ۳ سال پیش
  • افرا

    20

    وویی چقده خفنهههههه

    ۳ سال پیش
  • Hesel

    61

    منم با دوستان موافقم کسی که دستگیر شده ایوان نیست.

    ۳ سال پیش
  • الما

    50

    وایییییی چه جای هم تمم شد چنقذه خفنههههههههههه

    ۳ سال پیش
  • بهاره?

    70

    خانم نویسنده عکس شخصیت ها رو نمیزارین؟ آخه اینطوری بیشتر شخصیت ها رو تصور میکنم

    ۳ سال پیش
  • (،)(ویرگول)

    60

    وویی خیلی هیجانیه من تا فردا میمیرم از انتظار😶

    ۳ سال پیش
  • *♡~دلوان~♡*

    70

    اوههههه چرا پارتا کمه کمه کمهههه،وایییی لاریسا وقتی بفهمه اون قاتل سفارشیه قیافش این شکلیه¤_○

    ۳ سال پیش
  • ---

    52

    زرنیخ قرار بود قاتل سفارشی رو بکشه، کسی رو اجیر نکرده بود براش کاری بکنه......این کلا یکی دیگس

    ۳ سال پیش
  • فریبا

    120

    زنیخ خودش نیست قاتل سفارسی رو دستگیر کردن

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید