زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۹۴۴ روز پیش
لبخندم لرزان است...
دستهایم میلرزند و نگرانی توأم با شادی دارم.
مردد میپرسم: مطمئنن خودشه؟
سری تکان میدهد.
- خودشه. الان میآرنش.
دستهایش را به هم میمالد و با خنده و هیجان رو به هکرها میگوید: مرسی از همتون.
هکرها که هنوز هم شوکه هستند، به خودشان میآیند و سری تکان میدهند.
یکی از آنها دستی به پشت گردنش میکشد.
- دیگه کاری با ما ندارید؟
استفان جلو م
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
افرا
20وویی چقده خفنهههههه
۳ سال پیشHesel
61منم با دوستان موافقم کسی که دستگیر شده ایوان نیست.
۳ سال پیشالما
50وایییییی چه جای هم تمم شد چنقذه خفنههههههههههه
۳ سال پیشبهاره?
70خانم نویسنده عکس شخصیت ها رو نمیزارین؟ آخه اینطوری بیشتر شخصیت ها رو تصور میکنم
۳ سال پیش(،)(ویرگول)
60وویی خیلی هیجانیه من تا فردا میمیرم از انتظار😶
۳ سال پیش*♡~دلوان~♡*
70اوههههه چرا پارتا کمه کمه کمهههه،وایییی لاریسا وقتی بفهمه اون قاتل سفارشیه قیافش این شکلیه¤_○
۳ سال پیش---
52زرنیخ قرار بود قاتل سفارشی رو بکشه، کسی رو اجیر نکرده بود براش کاری بکنه......این کلا یکی دیگس
۳ سال پیشفریبا
120زنیخ خودش نیست قاتل سفارسی رو دستگیر کردن
۳ سال پیش
Sena
20پ اونی ک کشته شدع کیع اگع قاتل سفارشیو گرفتن