رکوئیم زندگی به قلم آمنه آبدار
پارت چهارده :
یک دیوار مزون کاملا شیشه بود و در آن به فضای پشت مزون باز میشد.
از سرمه دور شدم و به سمت دیوار شیشهای رفتم. فضای پشتش هنوز هم سبز بود.
پاییز امسال هنوز برای طبیعت پاییز نشده و فقط شبهایش سردی داشت.
سه روز پیش پاییز من شروع شد و قلبم زودتر از همه حال و هوایش را درک کرد.پارتگذاری رمان به اتمام رسیده است و به علت ویرایش تا زمان اتمام ویرایش دیگر امکان مطالعه آن را ندارید.
مطالعهی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۱۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نیایش
80من فکر نکنم عرشیا به خاطر آلبومش اینکارو کرده باشه چون سروه وقتی گفت امیدوارم آلبومت بترکونه گفته بود لحنش تلخ شد انگار مجبور بود که نامزدی رو به هم بزنه حالا یا به خاطر آلبومش یا شاید چیز دیگه ای
۳ سال پیشسحر
۱۵ ساله 190وای ک چقد ادم میتونه پست باشه فقط بخاطر چهار تا فالور این بلا رو سر دختر بیچاره اوردی واقعا برا همچین ادمایی متاسفام
۳ سال پیشاسرا
90عرشیابخاطرفروش آلبوم اینکارنکرداون قبل هم میتونست موفق بشه یکی دیگه پشت صحنه اس که هنوزنویسنده رش نکرده شایدالبته
۳ سال پیشماریا
311نکنه پای دختر وسطه؟
۳ سال پیش
522شاید یه سری آدم مجبورش کرده باشن تا از نامزدش جدا شه و کاری کنن آلبومش منتشر شه
۳ سال پیش(،)(ویرگول)
211ای مار موز 😒🔪از اولم ازت بدم میومد واسه چار تا فالو کردن این کارو کرد😑
۳ سال پیشسیتا
۲۰ ساله 214هنوز که چیزی معلوم نیست شاید بخاطر فالو نبوده باشه
۳ سال پیشنم
61یس😆
۳ سال پیش
نرگس
10ای بابا چرا عرشیا مرد ؟؟نکنه سعید پشت این ماجراهاست ؟