پارت دوم

زمان ارسال : ۹۷۵ روز پیش

نفسم رو آسوده بیرون دادم و قلنج گردنم رو شکوندم. سرم رو خم کردم و به پشت چرخیدم، به تابلویی که اسم خیابونمون با رنگ سفید روش حک شده بود خیره شدم و با آه، از خاطرات تلخ و خوش زندگیم توی اون عمارت که مثل قهوه و شکر، ضد و نقیض بودن، رو گرفتم.

با ل ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید