ترس از ارتفاع به قلم مبینا حاج سعید
پارت دوم
زمان ارسال : ۱۱۸۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
نفسم رو آسوده بیرون دادم و قلنج گردنم رو شکوندم. سرم رو خم کردم و به پشت چرخیدم، به تابلویی که اسم خیابونمون با رنگ سفید روش حک شده بود خیره شدم و با آه، از خاطرات تلخ و خوش زندگیم توی اون عمارت که مثل قهوه و شکر، ضد و نقیض بودن، رو گرفتم.
با ل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
عالیه ولی بعضی موقع
00نمیشه رسیدگی کنید لطفا ممنون