مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و یکم :
بهت زده نگاهم رو بالا کشیدم.
عاطفه؟ عاطفه اینجا چی کار میکرد؟
- اوه خانم ادیب، تو هنوز اینجا کار میکنی؟
نگاهش رو توی تک تک اجزای صورتم چرخوند و در آخر با نیمچه پوزخندی، به طرف معراج برگشت و پر عشوه لب زد: سلام آقا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ستاره
20سلام به نظرم درسته که نیاز فکربد راجب معراج نمیکنه ولی معراج هم نباید جلوعاطفه اینجوری به نیاز میگفت فقط کافی بودمیگفت نیاز همسرمه اینجوری عاطفه هم خجالت زده میشداون که میدونست براچی اومده پیشش