مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت نود و هشتم :
با حرفی که زد، بیهوا روی ترمز زدم و متعجب به نیاز نگاه کردم که دستش رو به داشبورد گرفت و درحالی که بازور خودش رو کنترل میکرد تا توی شیشه نره گفت: معراج بس کن! الان هممون رو به کشتن میدی؛ متوجهای؟
راست میگفت؛ میثم پدر داشت! هم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
بهار
00خوبه 👍