پارت نود و پنجم :



آه از نهادم بلند شد و کلافه ازشون فاصله گرفتم که هامین پریشون خودش رو توی جای قبلی پرت کرد و سرش رو بین دست‌هاش گرفت. 

بهش حق می‌دادم حالش انقدر بد باشه؛ ثمر برای اون یه چیزی فراتر از خواهر بود. 

ما که فقط چند وقته می‌شناسیم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.