رکوئیم زندگی به قلم آمنه آبدار
پارت چهارم
زمان ارسال : ۱۱۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
ماشین را مقابل در خانهمان متوقف کرد؛ باز هم نگاهش نکردم و نگاه دزدیدم. چرخیده بود و داشت نگاهم میکرد. سنگینی نگاهش به طرز فجیعی روی بدتر کردن حالم تاثیر داشت.
در ماشین را باز کردم و پای راستم را بیرون گذاشتم که صدایم کرد.
- سروه.
صدایش حالت خاصی نداشت؛ نه با غم و پشیمپارتگذاری رمان به اتمام رسیده است و به علت ویرایش تا زمان اتمام ویرایش دیگر امکان مطالعه آن را ندارید.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آتنا
۱۴ ساله 30سلام، رمانتون واقعا عالیه، تا اینحا که خوندم خیلی خوشم اومد، فقط اگه میشه عکس شخصیت عرشیا را عوض کنین،، دیگه همه چی عالیه 👌
۳ سال پیشماریا
51عر هر چی بیشتر رمانو میخونم پی میبرم ک شخصیت سروه مث منه😐منم دقیقا مث سروه رفتار میکنم و همه بهم میگن تو احساس نداری و خنثی هستی ک گریه نمیکنی ولی نمیدونن تو خلوتم چجوریم. 🤐💔
۳ سال پیشمهدیه
120دم سروه گرم واقعا قویه😍🤩
۳ سال پیشنگین
352منم از عکس پسره خوشم نمیاد لطفا اگر میشه تا اول رمان هست عوضش کنید
۳ سال پیشستیا
130منم خوشم نمیاد
۳ سال پیشنیوشا
۱۸ ساله 121عاااااالییییییییی بود واقعا خوشمان امد
۳ سال پیشRosha
352اوه مای پشم سروه چق کراشع شخصیتش!
۳ سال پیش،
460لطفا عکس پسره رو عوض کنید بهش نمیخوره سرد باشه بیشتر میخوره مهربون باشه
۳ سال پیش---
441چه دختر منطقی
۳ سال پیش
Aynaz
20شخصیت سروه رو دوست دارم