پارت چهل و پنجم :

با وجود عصبانیتش نتوانستم لبخندم را پنهان کنم و دست به سینه تماشایش کردم‌. 


مینوتا با جعبه‌ای جواهر نشان به تالار برگشت و کنار او زانو زد. به کمک پدرش زره و لباس شیشم را از تنش خارج کرد و او را دراز به دراز روی مرمرهای کف تالار خواباند. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.