پارت چهل و ششم :

زریر خود را به او نزدیک کرد و پرسید:- در چه حالی هستی؟ می‌توانی برای یک یا دو روز برا آن مسلط باشی؟ 


گاندروج پره‌های سرش را باز و بسته کرد و زریر لبخند رضایت آمیزی زد. مینوتا ظرفی برنجی برداشت و به او نزدیک شد. گاندروج دهانش را باز کرد و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.