مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت هشتاد و یکم :
یقه لباسش رو توی مشتم فشردم و تو صورتش رفتم که سرش رو کج کرد و گفت: حالا چون من خواهرت رو بوسیدم، درسته که تو هم بیای همچین کاری رو بکنی؟ اینجا خانواده نشسته شوهر عمه!
حرصی با زانو روی رونش کوبیدم که ترسیده "هین" بلندی کشید و با چ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ثنا
630مطمعنم میثم زدههههه، برای همین قرمز شده بود و اخم کرده بود، یه داداش هم نداریم سرمون غیرتی شه یه داداش مثل معراج میخوام🥺 یکی یه داداش بده ببرم😂😢