مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت هشتاد :
از ترس یه قدم عقب رفتم و داد بلندی کشیدم که بیشتر خودش رو بهم چسبوند و صورتش رو به سینهام مالید.
- هوی هوی چی کار میکنی ولم کن، من شوهرت نیستم اشتباه گرفتی.
دستهاش رو از دور کمرم باز کردم و خواستم پسش بزنم که عین کنه بهم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Ayhan
00یکی از بهترین پارت ها بوس هم کار هامینه صددرصد