مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت هفتاد و هشتم :
با دیدن ناگهانی دو تا موجود زشت و وحشتناک، از ته دل دادی کشیدم و به سمت خونه فرار کردم.
نمیدونم تو اون تاریکی دقیقا کی رو زیر دست و پام له کردم اما بیتوجه به هرج و مرجی که به وجود اومده بود، فقط داد میزدم و و اینور و اونور م ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
mahnaz
۲۶ ساله 30سلام وای خداچقدرخندیدم ازدست این معراج خل وچل😂😂ولی میثم هم خوب حال معراج گرفته هابااون ماسک های ترسناک😅درکل عالیه رمانت خانوم نویسنده خسته نباشی