مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت هفتاد و دوم :
به سمت پلهها راه افتادم که با قیافهی آویزون شده، پشت سرم اومد و باهم داخل کافه رفتیم.
هیزمها تقریبا دیگه داشتن به زغال تبدیل میشد و تو همین حین که این کامل درست میشد، من و نیاز هم دست به کار شدیم و با کلی وسواس یه املت درست ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
خانم
21تولد😻 تولد👻 تولدت مبارک مبارک💃💃 بیا 🏃 ♂️🏃 ♂️شمعا رو فوت کن تا یک هفته 🙈😂 زنده باشی🕺🤷 ♀️🤳✌