پارت هفتاد و دوم :



به سمت پله‌ها راه افتادم که با قیافه‌ی آویزون شده، پشت سرم اومد و باهم داخل کافه رفتیم.

هیزم‌ها تقریبا دیگه داشتن به زغال تبدیل می‌شد و تو همین حین که این کامل درست می‌شد، من و نیاز هم دست به کار شدیم و با کلی وسواس یه املت درست ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.