پارت پنجاه و هفتم :



شونه بالا انداخت و بی‌خیال درحالی که با سبزی‌های روی میز ور می‌رفت زمزمه کرد: من که ناراحت نشدم؛ شاید خوشحالم می‌شدم. 

گرفته نفس عمیقی کشیدم و دستش رو توی دستم قرار دادم؛ نیم نگاهی به قیافه‌ی متعجبش انداختم و آروم گفتم: نگو این‌طو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.