مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت چهل و هفتم :
ترسیده فقط نگاهم کرد که با یه ببخشید از جام بلند شدم و به سمت آشپزخونه رفتم تا به مامانش کمک کنم.
تو طول وقتی که مهمونها اینجا بودن حتی یک کلمه هم با معراج حرف نزدم اما تو هر موقعیتی که پیدا میکردم با مشت و لگد و نیشگون به جونش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسم نعرم حله؟
10نه بابا یه نگاهم بش ننداختی که اینقد دقیق مشخصاتشو گفتی 😂😂نیاز تو به مهرسا چیکار داری آخه مگ چشع بدبخت😐