پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۲۵۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

با ترس سرتکان دادم و از میان ازدحام جمعیت خودم را به جای خلوتی رساندم. پیرمرد به حدی ترسناک شده بود که می‌ترسیدم مأموران را خبر کند و من را به جرم اهانت به چمروش و پادشاه دستگیر کنند. چنین اتهامی برای دختر یک شنایا رسوایی بزرگی بود. سرستون نیایش که م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.