تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت پنجاه و دوم :
منتظر به لبهاش چشم دوختم که آب دهنش رو سخت قورت داد و لب زد: بیخیال، تو از خودت بگو!
با اینکه حسابی کنجکاو شده بودم اما به روی خودم نیاوردم و درحالی که بلند میشدم تا سیب زمینیها رو از روی گاز بردارم گفتم: میفهممت آیه جون؛ در ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ستیا
20من فاز بعضی زنا رو نمی فهمم چرا توی اولین دیدار زندگیت رو میگی؟